شعر در مورد فقر ، فقر فرهنگی و کودکان فقیر و بدبختی و بی پولی + فقیر و غنی

شعر در مورد فقر

شعر در مورد فقر ، فقر فرهنگی و کودکان فقیر و بدبختی و بی پولی + فقیر و غنی
شعر در مورد فقر ، فقر فرهنگی و کودکان فقیر و بدبختی و بی پولی + فقیر و غنی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد فقر

بعد ازین وادی فقرست و فنا
کی بود اینجا سخن گفتن روا
عین وادی فراموشی بود
لنگی و کری و بیهوشی بود
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر و ثروت

فقر را در خواب دیدم دوش من
گشتم از خوبی او بی‌هوش من
از جمال و از کمال لطف فقر
تا سحرگه بوده‌ام مدهوش من

شعر در مورد فقر و بدبختی

چقد طول میکشه
تا این فقر تموم شه بابا؟
چهل روز پسرم
 یعنی بعد چهل روز
پولدار میشیم بابا؟
نه پسرم نه …
بهش عادت می کنیم…
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر و نداری

در بیابان زندگی
مترسکان آواز می خوانند
بر آواره های یک زندگی
از دیروز تا به امروز
چشمان بلورینش نوازش می کند
دستان بی بند پدر را
که بوی فقر عشق می دهد
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر فرهنگی

 از فقر نشان نگر که در عود آمد
بر تن هنرش سیاهی دود آمد
بگداختنش نگر چه مقصود آمد
بودش همه از برای نابود آمد

شعر در مورد فقرا

ار فقر نگاهت
زباله دانی چشم های دختران شهر را
زیر و رو می کنم
و می دانم که
قبل از طلوع می میرم
از گشنگی …
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر و تنگدستی

فضای کلبه‌ی فقر آن قدر صفا دارد
که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد
بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور
کسی که ساخت سر سروری کجا دارد
دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا
به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر و گرسنگی

دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد
چه آسان به خاک پس دادیمش
و همسایه اش زیارتش قبول….
دیشب از سفر رسید ،
مکه رفته بود!

شعر در مورد فقر مردم

فقر را می توان
در حاشیه ی امن خیابان دید
زیر پل ها و ساختمان های نیمه تمام
اما درد
درد دیدن نیست
درد
درد بی تفاوتی ست
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر کودک

حدیث فقر را محرم نباشد
وگر باشد مگر زآدم نباشد
طبایع را نباشد آنچنان خوی
که هرگز رخش چون رستم نباشد
سخن می‌رفت دوش از لوح محفوظ
نگه کردم چو جام جم نباشد
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره فقر و ثروت

 زنی با فقر می‌سازد
زنی با اشک می‌خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی‌داند..
زنی شرمنده از کودک
کنار سفره خالی
که ای طفلم بخواب امشب
بخواب آری
و من تکرار خواهم کرد
سرود لایی لالایی

شعری در مورد فقر و ثروت

می شکند مرد
در نگاه خسته ی یک زن
از فقری که بی شیر میکند
سینه را
در دهان کودکی بی زبان..
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد فقر و ثروت

آن یکی دانم ز بی‌خویشی خویش
ناله می‌کردی ز درویشی خویش
گفتش ابرهیم ادهم ای پسر
فقر تو ارزان خریدستی مگر
مرد گفتش کاین سخن ناید به کار
کس خرد درویشی آنگه شرم‌دار
گفت من باری به جان بگزیده‌ام
پس به ملک عالمش بخریده‌ام
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فقر ثروت

گناه تو چیست،
که در فقر زاده گشته ای
با تنگدستی رشد کرده ای
وتمام هَم و غَم ِ زندگی ات
لقمه نانی است،
تا شِکَمَت را سیر کنی.
گناه تو چیست
که دیگران
به دیده ی حقارت به تو می نگرند
و خود را برتر از تو می پندارند
تو را که بر خلاف آنها،
که از کودکی
در نازو نعمت رشد کرده اند
دسترنج خود را خورده ای
با همه ی ناملایمات و حقارت ها ساخته ای
نداشتن را با تمام وجود
لمس کرده ای
بر خلاف مُتِمَولان بی درد،
درد کشیده ای

شعری در مورد فقر و بدبختی

موسیقی فقر هم شنیدن دارد
پرواز بدون بال دیدن دارد
وقتی نفسی نیست که دل گرم کند
خوشبختی ما آه کشیدن دارد …

Comments

Popular posts from this blog

تعبیر خواب زردآلو برای زن باردار ، و هلو و درخت انجیر در خواب و موز و خوردن خیار

تبریک عید به دوست ، قدیمی و صمیمی + پیام تبریک عید نوروز به دوست دختر

تعبیر خواب آبگوشت از نظر امام صادق ، و ابگوشت دادن به دیگران در خواب